برای گنجشکهای مرده
نمی توان شعر نوشت
از لیوان های شکسته
نمی شود عذر خواهی کرد
برای خودمان
که دست هایمان خالی است
نمی باید آه کشید
عددهای بزرگ پاک می شود
دیوارها را نقاشی می کنند
جنگل
صدای سنجاب های در حال انقراض را
فراموش می کند
و بیابان
بی آنکه نوازش انگشتهای رود را
بر اخم های بی دلیل خشکش
تجربه کند
بیابان باقی خواهد ماند
عشق می رود
و دوست داشتن بی دلیل
همچون افسانه ای از روزگاران قدیم
به سرزمین های خوشحال
کوچ می کند.
زن رفته است
مرد حتما خواهد مرد
یا بدتر از آن
شعر می نویسد
درباره این سایت